زندگی‌ را دوباره بسازیم؛ گزارشی از کارگاه ارتباط مؤثر زوجین در مهر و ماه

پس از مدت‌ها لبخند به لب دارد، شیوه پوشش تغییر کرده و مشخص است دیگر ترس از شکاک بودن همسر خود ندارد. چند ماه قبل بود که رؤیا(نام مستعار) از تصمیمش برای جدایی می‌گفت. از اینکه نمی‌تواند دیگر با همسر خود زندگی را ادامه دهد. از آسیب‌ها می‌گفت و از اینکه دختر کوچک هفت‌ساله‌اش هم پدر را دوست ندارد. هر دو طرف راضی به جدایی بودند. نمی‌دانستم می‌توان این رابطه از هم ‌گسیخته را ترمیم کرد یا نه. آیا اصلاً باید به فکر ترمیم چنین رابطه‌ای بود؟ نمی‌دانستم اما تصمیم گرفتم چند جلسه‌ای با او صحبت کنم. از همان صحبت‌های نخست مشخص بود زن نیز در شکست رابطه کم‌تقصیر نیست. سعی کردم اشکالات رفتاری او را برایش شرح دادم. از همه مهم‌تر اینکه سعی می‌کرد در این اختلاف دوطرفه فرزند خردسال خود را هم وارد کند و با دور کردن او از پدرش به‌نوعی کفه ترازو خانواده را به نفع خود سنگین کند. اما امروز او آن زن قبلی نیست. لبخندی که بر صورتش نقش بسته این را می‌گوید. مشاوره‌ها به او و همسرش کمک کرده رابطه بهتری با هم داشته باشند.

می‌پرسم اوضاع چطور است؟ می‌گوید خوب. توصیه‌ها را به کار بستم، او هم وقتی تغییرات را در من دید اخلاقش تغییر کرد. صحبت‌های شما با او هم مؤثر بود. فکر می‌کنم مهم‌ترین کاری که کردم این بود که فرزندش را به او برگرداندم.»

زنان بسیاری در مهر و ماه کم و بیش مشکل رؤیا را دارند. شکایت از زندگی خانوادگی، بدرفتاری همسر، نارضایتی از زندگی، رابطه‌ای سراسر تنش که هر کس طرف مقابل را در آن مقصر می‌داند بدون آنکه از اشکالات رفتاری خود آگاه باشد. همین موضوع باعث شد کارگاه‌های «ارتباط مؤثر زوجین» را در مهر و ماه ترتیب دهم. می‌دانستم اینکه تنها زنان مخاطب این کارگاه‌ها باشند صحیح نیست و باید با هر دو طرف گفت‌وگو شود اما این گام اول بود و امید داشتم با تغییر رفتار زنان و آگاهی‌دادن به آنها بتوانم مردان را نیز به تغییر تشویق کنم. از تفاوت‌های زنان و مردان گفتم. از لزوم درک متقابل، از نقش آنها در پیش‌برد بهتر رابطه‌ها. آنها نیز از مشکلات خود می‌گفتند. مشکلاتی که بعد از بیان آنها در کارگاه متوجه می‌شدند تنها مختص آنها نیست و بسیاری زنان دیگر نیز با این تنش‌ها روبه‌رو هستند. تلاش می‌کردم با مشارکت آنها این تنش‌ها را ریشه‌یابی کنم و شیوه برخورد مناسب با آن را نیز آموزش دهم.

بازخوردها نشان می‌دهد تغییر رفتار زنان، مردان را نیز تا حدی به تغییر رفتار وادار کرده است. در مواردی نیز آنها حاضر به مشاوره شده‌اند و تغییر در هر دو طرف هم‌زمان و عمیق‌تر اتفاق افتاده است. زمانی که لبخند رؤیا و رؤیاها را بر لبان آنها می‌بینم، زمانی که می‌بینم زنان چگونه توانسته‌اند برای خود زندگی بهتر و آرام‌تری بسازند خستگی تمام این فعالیت‌ها از وجودم بیرون می‌رود. با خود می‌گویم کاش این آموزش‌ها از قبل‌، خیلی قبل‌تر از اینکه زندگی را به کام هم تلخ کنیم به ما داده می‌شد.